هفته ي آخر
شايد اين آخرين باري باشه كه براي تو مينويسم در حالي كه تو شكمم هستي و من هيچ تصوري از تو ندارم.راستش رو بخواي اين هفته ي آخر خيلي زود ميگذره.شنبه كه فهميدم وارد هفته چهل شدم غافلگير شدم..انگار انتظارشو نداشتم به اين زودي به هفته ي چهل برسم.بابايي هم با اينكه تا هفته ي سي و نه هميشه حساب و كتاب ميكرد وقتي بهش گفتم اين هفته ي آخره باورش نميشد! چهارشنبه با خانوم دكتر وقت معاينه تو بيمارستان گذاشتيم..شما نيومدي تو لگن و احتمالا چهارشنبه با عمل سزارين مياي تو بغل مامان و بابا و ميشي همه ي زندگيمون. دوست داشتم و همچنان دارم و اميدوارم كه طبيعي زايمان كنم تا بتونم موقعي كه پاتو توي اين دنيا ميذاري كنارت باشم و باهات صحبت كنم،تا احساس غريب...
نویسنده :
كوثر
12:14